کد مطلب:259386 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

ظهور کرامت ضریح مطهر عسکریین
محدث نوری رحمه الله در كتاب «دارالسلام» از اورع عصر خود، ملا زین العابدین سلماسی قدس سره - كه از اجله ی تلامذه ی سید جلیل بحرالعلوم طیب الله رمسه بود - این گونه نقل می كند:

اوقاتی كه سور سامرا را بنا می نمودند، در حرم عسكریین علیهماالسلام بعد از نماز ظهر مشغول تعقیب بودم. حرم خلوت بود و احدی غیر از من نبود. ناگاه مردی زائر ترك وارد روضه ی مطهره گردید. بعد از زیارت، ضریح مطهر را گرفته به شدت حركت می داد و به زبان تركی عرض می كرد: یابن رسول الله! هزینه ی سفر من گم شده و می دانید فقط همین بود. از شما می خواهم.

او ضریح مبارك را چنان حركت می داد كه نزدیك بود شبكه ها از هم جدا گردد و كلمات جسورانه - مانند كسی كه با مثل خود مكالمه می كند - می گفت. تا آن كه گفت: پنبه از گوش خود بردارید تا من كیسه ی هزینه ام را نگیرم دست بر نمی دارم.

او متوجه نبود كه من زبان تركی را می دانم. وقتی این گونه سوء ادب را از او مشاهده كردم، به نزد او رفته و به زبان ملایمت او را موعظه و نصیحت كردم كه این



[ صفحه 198]



نوع گفتار و كردار شایسته ی مقام ائمه اطهار علیهم السلام نیست. رعایت ادب نما!

آن مرد متغیرانه گفت: به تو چه كه میان من و امام من داخل می شوی؟! برو مشغول كار خود باش و من به امام و به حق او بر رعیت از تو داناترم و از آنها جدا نمی شوم تا مراد مرا بدهند.

پس من در زاویه ی بالای سر مبارك ایستادم. آن مرد زائر همان كلمات را تكرار می كرد و در اطراف ضریح مقدس طواف می نمود و من متفكر در امر او بودم كه چگونه خواهد شد.

ناگاه صدایی بلند شد و كیسه ای از بالای سر ضریح مطهر در كنار او به زمین افتاد. آن مرد در پایین پای مبارك بود. چون آن صدا را شنید به بالای سر مبارك آمد و كیسه ی خود را دید، خوشحال شده و آن كیسه را برداشت و رو به من كرد و گفت: دیدی كه چگونه از امام گرفتم با حرف هایی كه خوشت نمی آمد و به طبعت ناگوار بود.

گفتم: كیسه ات را كجا گم كرده بودی؟

گفت: بین مسیب و كربلا، ولی من در این جا ملتفت شدم!

من از یقین و اخلاص او تعجب نمودم و خدا را به آنچه از آیات حجج خود صلوات الله علیهم اجمعین نمایان كرد شكر نمودم.